خبرگزاری مهر - گروه هنر: آری فولمن کارگردان اسرائیلی فیلم «والس با بشیر» با تکیه بر تجربه شخصیاش از حضور در جنگ سال 1982 لبنان به عنوان سرباز، داستان فیلم را نوشته است. با این حال او که مستندسازی باسابقه است، قالب انیمیشن را نه برای لطافت و رویاپردازی بلکه به این دلیل که قصد دارد واقعیت را همان اندازه که غریب و موحش است، نشان دهد برای اولین بار مورد استفاده قرار داده است. او در عین حال موفق شده تا زیبایی شناختی را نیز با دیدگاهی اخلاقگرایانه ترکیب کند.
هسته مرکزی شکلگیری «والس با بشیر» بر اساس گفتگوهای کارگردان و دیگر مردان میانسال اسرائیلی است که در تابستان شوم سال 1982 در لبنان حضور داشتند.
در آن زمان نیروی نظامی اسرائیل از قسمت جنوبی کشور تا مرز بیروت پیشروی کرده بود تا به اصطلاح همیشگی صهیونیستها، از خودش دفاع کند. بیشتر این سپاه که شهر را در تصرف خود داشتند، به نوعی ناظر بر کشتار وحشیانه فلسطینیان ساکن در دو اردوگاه صبرا و شتیلا بودند که ظرف سه روز صورت گرفت.
کارگردان و نویسنده فیلمنامه آری فولمن این انیمیشن را با بهره گرفتن از صدای واقعی ران بن یشاری، رونی دیداگ، آری فولمن و درور هرازی یعنی شخصیت های واقعی که داستان آنها در فیلم روایت می شود، ساخته است.
این انیمیشن که در واقع درامی جنگی است در 90 دقیقه ساخته شده و به دلیل تصاویر خشونت آمیز درجه R دریافت کرده است.
تاثیر انیمیشن در بیان داستان
فولمن با همکاری کارگردان هنری (دیوید پلانسکی) و کارگردان انیمیشن (یونی گودمن) تکنیکهایی را به خدمت گرفته که با بزرگنمایی بسیار جزییات در تصویر موفق شده تا فاجعه تاریخی موضوع فیلم و عواقب بعدی آن را به شیوهای نشان دهد که مخاطب آن را به عملکرد ذهن و بازکاوی آن از واقعیت نسبت دهد.
او در قالب این انیمیشن و در تلاشی که از آن به عنوان سفری چهار ساله به گذشته یاد می کند، سعی دارد در واقعیتها کنکاش کند.
منتقدی می گوید: انیمیشن یک لایه دیگر، یک لایه روانشناسی دیگر به آسیب های روحی که او متحمل شده اضافه می کند. در یک مستند عادی شما نمی توانستید همه این چیزها را که به رویا شباهت دارند، ثبت کنید.
فولمن با امکاناتی که انیمیشن در اختیارش قرار میدهد به ترسیم چیزهایی می پردازد که دلش میخواهد از آن کابوس که در ته وجودش رسوب کرده بیرون بکشد. او قوانین کسل کننده حاکم بر زندگی و واقع گراییهایی را که نمی تواند بیان کننده خود واقعیت و سبعیت آن باشد به مدد انیمیشن به استهزا میگیرد و به شکلی عبوسانه، رویاهای سورئال، طنز و وحشتی را که تجربه کرده، تصویر می کند.
قصه چیست؟
در قالب این انیمیشن و بیست و چند سال پس از جنگ لبنان، فولمن تلاش می کند تا خاطرات فراموش شده اش از این جنگ را بازیابی کند. او دچار بیماری ای است که در نتیجه تلاش ناخودآگاه ذهن انسان برای فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته ایجاد می شود. اما او در گذشته باقی مانده و میخواهد با یادآوری این خاطرات، روح خود را درمان کند پس به سراغ دوستان قدیمیاش که در آن تجربه با او سهیم بودند میرود. یکی از آنها مقیم هلند و مالک یک مجموعه رستوران زنجیرهای است. دیگری امور هنری را دغدغه خود کرده و یکی دیگر ساکن میخانهها شده تا تلخی جنگ را این چنین به دست فراموشی بسپارد.
فولمن با آنها گفتگو می کند و آنها داستانهای خود را بیان میکنند. در حال این بازیابی، فیلم به گذشته هر یک باز می گردد و چهره جوان همان فرد در دورنمایی کابوسمانند از آن روزها مشاهده می شود.
این کهنهسربازان هریک به نوعی بخشی از جامعه اسرائیل را نمایندگی میکنند. عده ای مانند فولمن بخشی از وقایع را فراموش کرده اند، عده ای این وقایع را به یاد دارند و هرشب کابوسی وحشتناک از این کشتار می بینند؛ مانند بواز... و عده ای به ظاهر همه چیز را فراموش کرده اند و در گوشه ای از دنیا به تجارت مشغول شده اند؛ مانند کارمی.
ران بن- ایشای، گزارشگر جنگی اسرائیلی یکی از این افراد است. او ابتدا مایل به انجام این کار نبود اما فولمن، او را متقاعد کرد. در سپتامبر سال 1982، بن-ایشای اولین خبرنگاری بود که توانست پس از کشته شدن حداقل 800 غیرنظامی فلسطینی در دو اردوگاه آوارگان صبرا و شتیلا در بیروت، پایتخت لبنان، صحنه این کشتار را در مکانی که قرار بود پناهگاه این افراد رانده شده باشد، به چشم ببنید.
بن-ایشای که سابقه گزارشگری از نقاط بحران زده ای همچون کوزووو، عراق و افغانستان را دارد، معتقد است چون خبرنگار جنگ است و بارها صحنههای وحشتناکی را تجربه کرده، به نسبت فولمن برای در وضعیت بهتری قرار دارد.
او می گوید: شما چیزهای وحشتناک میبینید، جلوی ابراز احساساتتان را می گیرید، آن را جایی ذخیره می کنید. من معتقدم اگر شما آن را بخاطر نمی آورید و اگر هر چه سریعتر با آن کنار نیایید، آن مسئله از بین نمی رود و ممکن است منفجر شود.
فیلم با سکانسی مضطرب کننده آغاز می شود که یک دسته سگ وحشی را در حال تعقیب در شب نشان می دهد که در واقع موضوع خواب تکراری یکی از دوستان کارگردان است. کابوس تعقیب سگ ها به خواب بواز رین بوسکیلا، دوست کارگردان می آید؛ 20 سال پس از زمانی که او در ارتش اسرائیل بود.
جستجو و کنکاش فولمن با ترس شروع میشود. او به دوست وکیلش می گوید: میترسم چیزهایی را به خاطر بیاورم که دوست ندارم... و از همینجا میشود حدس زد که لحظه به لحظه با خاطرات تلخ تری روبه رو خواهیم شد.
در اواخر فیلم نمایش انیمیشنی متوقف میشود و بیننده تصاویری دهشتناک از جسد صدها قلسطینی بیگناه و غیرنظامی را می بیند که در جریان این ماجرا سلاخی شده اند و اکنون پیکرهایشان روی هم تلنبار شده است. پایان بندی فیلم نشان میدهد که فولمن از قالب معمول یک فیلم مستند هم بیرون آمده و این فیلم را برای پیدا کردن حقیقت و روشنایی ساخته است.
هدف از ساخت این انیمیشن
همانطور که ای او.اسکات منتقد نیویورک تایمز بیان می کند، «والس با بشیر» اقامه دعوایی علیه جنگ لبنان و قتل عام صبرا و شکیلا نیست و نمیتوانست هم باشد اما یادآور آن واقعه خونبار است، یک علامت سوال که سالها بعد افکار زیادی را متوجه خود ساخته است.
در واقع همدستی اسرائیل در کشتار مردم صبرا و شکیلا در گزارش کمیسیون تحقیقی از یکی از مقامات دولتی در سال 1983 فاش شد. در این گزارش اشاره شده بود اسرائیل به طور غیرمستقیم در کشتار دست داشته است. اما واقعیتی که این فیلم بیان می کند این است که سربازانِ عادی که از نزدیک شاهد ماجرا و این قتل عام بودند و اجازه دادند تا این کشتار صورت بگیرد، چه مسئولیتی داشتند؟ این سوال اخلاقی در ذهن فولمن پررنگ و پررنگ تر شده و او به این وسیله هرچه بیشتر به حقیقت تلخ پشت ماجرا نزدیک شده است.
بازآفرینی واقعیتی فراموش شده
حضور نیروهای اسرائیلی در لبنان در اوایل دهه 80 زمینه ساز این فیلم است. در واقع کشتار صبرا و شتیلا بدترین حادثه ای قلمداد می شود که در جریان جنگ داخلی 15 ساله لبنان رخ داد. چریک های مسیحی لبنان که به عنوان فالانژها شناخته می شدند و متحد اسرائیل بودند، برای انتقام از کشته شدن بشیر جمیل، رهبرشان که با بمبگذاری در یک اتومبیل جان باخت، صدها فلسطینی بیگناه و آواره را سلاخی کردند.
با این حال این دو اردوگاه واقع در غرب بیروت در کنترل سربازان اسرائیلی بود و آنها بودند که به چریک های مسیحی اجازه ورود به این منطقه را دادند.
14 سپتامبر سال 1982 بشیر جمیل، فرزند پیر جمیل، بنیان گذار حزب فالانژ لبنان، 9 روز پس از تحویل گرفتن مقام ریاست جمهوری لبنان و قبل از ادای سوگند رسمی همراه 25 نفر از نزدیکانش با انفجار بمبی کشته شد. مرگ بشیر که همپیمان راهبردی اسرائیل به شمار میرفت و برای به قدرت رساندن مسیحیان مارونی در لبنان و بیرون راندن سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان تلاش میکرد، بزرگترین ضربه را به حزب فالانژ وارد ساخت.
دو روز بعد در یکی از آن عملیات انتقام گیری کور و وحشیانه صهیونیستی، اسرائیلی ها به فالانژهای مسیحی اجازه ورود به کمپ پناهندگان صبرا و شتیلا را دادند تا به بهانه دستگیری چند مبارز فلسطینی وارد کمپ شوند اما آنها به جای این، دو روز در این اردوگاه ماندند تا یکی از کشتارهای تلخ انسانی را رقم بزنند و صدها کودک، زن و مرد بی گناه را سلاخی کنند.
فاجعه صبرا و شتیلا به حدی وحشتناک بود که هیچ هنرمندی تمایل نزدیکی به این رویداد را نداشته و جزییات این فاجعه تاکنون در هاله ای از ابهام فرو رفته بود.
در گزارش کمیسیون تحقیق سازمان ملل آمده است: «کمیسیون معتقد است این طرح توطئه جنگ اسرائیل در لبنان توسط ارتش و دولتیهای غیرنظامی آن کشور، با همدستی سربازان لبنانی (فالانژ) در روزهای ۱۶ و ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲ در اردوگاههای صبرا و شتیلا انجام گرفته است. ... کاملا مشهود است که هدف نهایی اسرائیلیان متوجه غیرمسکونی ساختن اردوگاههای فلسطینیان از نظر فیزیکی بوده، و به همان نسبت، ایجاد وحشت در میان ساکنین آنها و از بین بردن آرمانهای فلسطینیان در جنبشهای ناسیونالیستی آنان، نه تنها در لبنان، بلکه در تمام نواحی اشغالی غرب رود اردن و نوار غزه است.»
در گزارش کمیسیون تحقیق، صراحتا از توطئه حمله به لبنان که در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲ انجام گرفت، پرده برداشته و نوشته شده است که در آن تاریخ، در یک جلسه سری یک طرح عیسوی ـ اسرائیلی خطرناک در حضور ژنرال دروری و فرمانده عالی رتبه اسرائیل تهیه شد. در آن جلسه، رییس نیروی نظامی لبنان و رییس سازمان جاسوسی اسرائیل هشدار دادند که رفتن به اردوگاهها به معنی کشتار و سلاخی مردم خواهد بود و با این حال این عمل مورد تأیید قرار گرفت. حتی به شارون در تلآویو تلفن می شود و او ضمن بیان تبریک، میگوید: عملیات مورد تأیید است.
با این حال نباید فراموش کرد که نمایش این انیمیشن و موفقیتهای سینمایی آن در سراسر جهان، موجب شد نه تنها اذهان مردم، بلکه حتی اسراییلیهایی که سعی می کردند این وقایع را نادیده بگیرند، با ماجرا رودر رو شوند.
انیمیشن «والس با بشیر» در خود اسرائیل با واکنشهای متفاوت رو به رو شد و گروهی تماشای آن را برای سربازان وظیفه و در مجموع نظامیان ضروری خواندند و گروهی هم گفتند نمایش این فیلم میتواند وجهه بینالمللی آنها را خراب کند!
نظر منتقدان
از انتقادهایی که به فیلم وارد می شود این است: یکی از مسایلی که فولمن بر آن انگشت گذاشته بیگناهی بدنه ارتش اسراییل در فجایع نیم قرن اخیر است. او به صراحت در فیلم اعلام کرده است که بدنه ارتش را جوانانی ناآگاه و بیگناه تشکیل میدهند که بیشترشان قدرت تصمیم گیری نداشتند و خود قربانیان اصلی این درگیریها و عوارض آن هستند. او می گوید مقصر اصلی فرماندهان عالیرتبه ارتش هستند و در مورد این فاجعه به صراحت از اریل شارون نام می برد. اوج این بیخبری صحنههایی از سربازانی است که کنار دریا مشغول موج سواری و تفریح هستند و می دانند در اردوگاه چه اتفاقی در حال رخ دادن است…
او در عین حال تاکید دارد که اسراییل همیشه از بیگناهان از جمله پناهندگان صبرا و شتیلا، انتقام میگیرد و مردم بیگناه باید تاوان پس دهند.
در انتها بار گناهان فولمن و همرزمانش که ناظر کشتار بودند، کمتر از پیروان جمیل و تروریستها نیست اما همه مقصران زنده ماندند ولی بیگناهان صبرا و شتیلا به فجیع ترین وضع ممکن نابود شدند. برمبنای گزارشها حداقل بین 800 تا 3500 زن و کودک و مرد در این فاجعه کشتار شدند. آمار صلیب سرخ بین الملل تعداد آنها را ۲۴۰۰ نفر ذکر کرده است.
موسیقی فیلم نیز از نقاط قوت آن است و به ویژه در لحظات شروع و خاتمه فیلم که نقش خود را به خوبی ایفا می کند. در بحبوحه جنگ ترانه های زمخت و کنایه آمیز پاپ نظیر «صبح بخیر لبنان» و «امروز بیروت را بمباران کردم» در طول صحنههای خشن فیلم پخش میشوند.
یک روانشناس ساکن بیتالمقدس در این باره میگوید: این فیلم از سربازان اسرائیلی چهرهای مثبت ترسیم کرده و آنها را آدمهایی به تصویر کشیده که از آنچه اتفاق میافتد عذاب میکشند. در نهایت بار مسئولیت اخلاقی این کشتار از دوش آنها برداشته میشود. این در حالی است که شاهدان این واقعه باید جلوی آن را میگرفتند.
در بخشی از فیلم بن ـ ایشای با شارون که در مزرعه خود در جنوب اسرائیل بود تماس میگیرد، اما وزیر دفاع چندان توجهی نشان نمیدهد و برای جلوگیری از ادامه کشتار کاری نمیکند.
یک مورخ اسرائیلی اعتقاد دارد هر چند بگین تحت فشار افکار عمومی یک کمیته تحقیق را مامور بررسی قضیه کرد و در نهایت شارون ناچار به استعفا شد، اما «والس با بشیر» یادآور میکند که هیچیک از این اعمال دیگر کافی نبود.
دیدگاه انتقادی که معتقد است هدف سیاسی فیلم در درجه اول مبرا کردن سربازان اسرائیلی از جنایت و برداشتن مسئولیت از گردنشان است، می گوید صدای واقعی و استفاده از چهره های واقعی سربازان پیشین، موجب همذاتپنداری روانی قویتری با سربازان اسرائیلی و تجاربشان میشود و سربازان اسرائیلی، و به طور ضمنی جامعه اسرائیلی، خود به عنوان قربانیان تصویر میشوند.
در بخشی از این انیمشن خشونت فالانژها مرتبط به ویژگیهای فرهنگی بدوی می شود و به صورت منطقی همراهی اسراییلی ها را نفی می کند.
اما موافقان فیلم می گویند سکانس پایانی فیلم که با تصویر کردن انبوه کشتگان واقعیت را به ناگاه در برابر تماشاگر قرار می دهد، افشا کننده یک واقعیت است: قتل عام فلسطینیها و همین امر محتوم، بیگناهی سربازان اسراییلی را بی رنگ می کنند. آنها اگر مسئولانه برخورد کرده بودند، این اتفاق رخ نمی داد. منتقدان موافق می گویند این پایان بندی حتی نه به عنوان یک «پیام» بلکه به عنوان نوع خاصی از حافظه تصویری-فیلمی است که در مخاطب جاری میشود.
موفقیت های جهانی فیلم
این فیلم سومین ساخته آری فولمن فیلمساز چپگرای مجاری تبار اسرائیلی است. این انیمیشین بسیار کم هزینه که در مجموع با همکاری یک تیم 12 نفری ساخته شد، یکی از بهترین فیلمهای سال 2008 میلادی است. «والس با بشیر» در سال 2009 نامزد اسکار شد. این فیلم اولین فیلم انیمیشنی است که در طول تاریخ جشنواره کن در بخش اصلی، نامزد دریافت نخل طلای کن شد.
«والس با بشیر» یکی از ۱۴ فیلم فهرست اولیه نامزدهای بخش انیمیشن بلند اسکار هشتاد و یکم بود که در نهایت به مرحله نهایی هم رسید و یکی از پنج فینالیست شد، اما برنده اسکار نشد.
نامزد جایزه بهترین فیلم انیمیشن و بهترین فیلم خارجی از مراسم بفتا، نامزد جایزه بهترین انیمیشن از مراسم انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، نامزد جایزه بهترین کارگردانی از اتحادیه کارگردانان آمریکا، برنده جایزه بهترین طراحی صحنه و جایزه هیئت داوران جوان از جشنواره گیخون، برنده جایزه بهترین فیلم خارجی از مراسم گلدن گلوب، برنده جایزه یهترین انیمیشن از مراسم انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس، برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره توکیو، نامزد جایزه یهترین فیلمنامه از اتحادیه نویسندگان آمریکا و برنده جایزه تماشاگران جشنواره ورشو، بخشی از افتخاراتی است که این فیلم متوجه خود کرد.
پخش فیلم «والس با بشیر» در جشنواره کن، توجه بسیاری را به آن جلب کرد و محفلی برای مجادلههای فراوان ایجاد کرد.
ترجمه از مازیار معتمدی